پسر عزیزم ، محمد سجادپسر عزیزم ، محمد سجاد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

محمد سجاد، موهبت الهی

چقدر سخته که

چقدر سخته وقتی پسرت زمین بخوره و گریه کنان منتظر باشه که بری و از زمین بلندش کنی ولی مجبوری لب خودت رو گاز بگیری و دلت آتیش بگیره ولی برای اینکه پسرت مردونه بزرگ بشه منتظر بمونی تا خودش یا علی بگه و بلند شه و اونوقت بری و باهاش همدردی کنی   چقدر سخته وقتی پسرت یه درخواست غیر منطقی ازت داره و داره برای حصولش اشک میریزه ، اونوقتی که دوست داری بغلش کنی و همه دنیا رو به پاش بریزی تا یه قطره از اون اشک هارو روی صورتش نبینی ولی برای اینکه محکم و استوار بزرگش کنی، مجبوری جلو احساساتت بایستی و فقط به خودت اجازه بدی بغلش کنی و باهاش صحبت کنی تا وقتی که فراموش کنه اون خواسته غیر منطقیش رو   و چقدر سختی های ظریفی داره پدر و م...
20 ارديبهشت 1394

دعوا

.: پسر عزیزم ، محمد سجاد تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 30 روز سن دارد :. میمونم به این کارهاش بخندم و بغلش کنم یا اخم کنم   یه ضربه محکم به مامان زده، بابا با ناراحتی و  خیلی محکم بهش می گه: "نباید این کارو بکنی" و آقا پسر در جواب آقای پدر با ناراحتی و خیلی محکم می گه  :"اِ اِ اِ" و وقتی بابا از اتاق میره بیرون ، آقا سجاد با یه حس که مخلوطی از شیطنت و پیروزی هست یواشکی به من می گه:  "دعواش کردم" ...
6 ارديبهشت 1394

speek english

.: پسر عزیزم ، محمد سجاد تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 30 روز سن دارد :. egg milk bathroom اینها کلماتی هست که توی خونه ما و بین من و بابایی ، فقط وقتی که واقعا وقتشه باید به فارسی بیان بشه، در غیر اینصورت ناچاری برای آقا پسر  تهیه اش کنی 
6 ارديبهشت 1394
1